زیباترین داستانهای کوتاه دنیا - جملات زیبا

روستای فشتم - زیباترین داستانهای کوتاه دنیا

زیباترین داستانهای کوتاه دنیا - جملات زیبا

روستای فشتم - زیباترین داستانهای کوتاه دنیا

داستان کوتاه بر باد رفته

شخصی می گفت من شانزده سال دارم .

یزرگی به او خرده گرفت که نباید بگویی شانزده سال دارم بلکه باید بگویی که دیگر آن شانزده سال را ندارم...


http://foshtom.mihanblog.com/

زیباترین داستانهای کوتاه دنیا

زشت ترین و زیباترین زن دنیا

مردی تعریف می کرد که با دو دوستش به جنگل های آمازون رفته بود و در آنجا گرفتار قبیله زنان وحشی شدند و آنها دو دوستش را کشتند.
وقتی از او پرسیدند چرا تو زنده ماندی، گفت: زن های وحشی آمازون از هر یک از ما خواستند بعنوان آخرین خواسته و وصیت چیزی را از آنها بخواهیم تا برای هریک از ما انجام بدهند.

هریک از دوستانم تقاضاهای خود را گفتند و آنان خواسته های دو دوستم را انجام دادند وسپس آنها را کشتند.

وقتی نوبت به من رسید بسیار وحشت زده و ترسیده بودم....

که ناگهان فکری به خاطرم رسید و به آنها گفتم:

آخرین خواسته من در زندگی این است که لطفا زشت ترین شما مرا بکشد!


نتیجه اخلاقی : زشت ترین زن دنیا وجود خارجی نداره بخصوص با تکنولوژیهای پزشکی امروزی که بعضا لولو تحویل گرفته و هلو ...